امیرعلی نازمامیرعلی نازم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

تولد ساریناجون

1393/12/3 14:20
نویسنده : مامان منیر
1,247 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر نازم 

عسل مامان خیلی وقته بود میخواستم بیام وبتو آپدیت کنم ولی یا فرصت نمیشد یا اینکه یه کاری پیش میومد .عزیزدلم قند عسلم ماشالا خیلی شیرین شدی و خیلی هم شیطون . بعضی روزا واقعا دیگه از دستت کم میارم . یه مدتی خیلی هم بهونه گیر شدی و همش میگی یا بغلم کن یا بیا پیشم باهم بازی کنیم و اصلا نمیذاری به کارام برسم با اینکه در طول روز یکی دوساعتی میری پایین خونه مامانی ولی بازم بیشتر اوقات پیشمی و در حال  ریخت و پاش خونه و شیطنت و بهونه گیری  خسته کوچیک تر که بودی خیلی آرومتر بودی و من الان یه جورایی واقعا هنگم از دست کارای شما گریه عشقم حرف زدنت ماشالا خیلی خوب شده و انقدر شیرین زبون میریزی که آدم میخواد قورتت بده. خلاصه که خیلی ناز شدی و انقدر خودتو برام لوس میکنی همش میای بغلم میکنی و میگی مامان دوست دارم ...محبت وقتایی که داری خرابکاری میکنی و بابا دعوات میکنه زودی میپری بغل بابا و میگی بابا دوست دارم . پسرکم یه مدتی بود خیلی بهcd دیدن علاقه پیدا کرده بودی و یه جورایی از صبح تا شب بیشتر  در حال سی دی  نگاه کردن . هروز هم که زنگ میزدی بابا بنده خدا که cdجدید برات بگیره . این dvd بیچاره از دست تو داغون شده انقدر cd عوض کردی کلا ما در طول روز باید پا به پای شما کارتون های تکراری میدیدم دیگه . منم دیدم اینجوریه دستگاه و قطع کردم و گفتم خراب شده حالا تو هم هی گیرداده بودی بابا و میگفتی تعمیرش کن خلاصه یکی دوروزی بهونه گیری کردی و بعدش هم از سرت افتاد چشمک شبکه پویا رو هم دوست داری و صبحها که از خواب بیدار میشی نگاه میکنی و صبحانتو میخوری عزیزم نیمرو خیلی دوست داری و اگه به خودت باشه هرروز نیمرو میخوای ولی من یه روز درمیون بهت نیمرو میدم . بعضب روزا نون و پنیر و چای بعضی روزا هم فرنی که اونم خیلیییییی دوست داری  و بعضی روزا هم شیر و کیک .متاسفانه که با کره و مربا و خامه هیچ میونه ای نداری خیلی تلاش کردم که اونها هم جزو صبحانت بشه ولی نمیخوری .پسرک خوشگلم از میوه ها هم فقط سیب و انار دوست داره .

عزیزم میدونم که تو خونه خیلیییی حوصلت سر میره و اقعا من خودم هم کلافه میشم چه برسه به تو . ولی خوب هوا سرده و واقعا میترسم زیاد ببرمت بیرون . این چند وقته صبح ها باهم از خونه میزدیم بیرون و میرفتیم خونه مامانم و اونجا حسابی بهت خوش میگذشت و هوا که خوب بود با باباجونم میرفتین بیرون و دور میزدین و آخرش با یه پلاستیک پر خوراکی میومدین خونه . پسرنازم  یک شنبه شب بود که دیدم  تب داری و خیلی داغ بودی بهت استامینوفن دادم و خدارو شکر تبت اومد پایین خوب بودی تا چهارشنبه شب که دوباره تب کردی خیلی خیلی داغ بودی بهت استامینوفن دادیم ولی اصلا انگار نه انگار هیچ فرقی نکردی . تک سرفه هم داشتی و من و بابا حسابی ناراحتت بودیم . وقتی دیدم تبت پایین نمیاد برات شیاف گذاشتم خداروشکر تبت اومد پایین و خوابیدی . شب همش ناله میکردی و خیلی حالت بد بود دوباره نیمه ها شب دیدم داغ داغی . خیلی وحشت کردم دوباره بابا رو بیدار کردم و برات شیاف زدیم من اصلا تا صبح نتونستم بخوابم خیلی نگران بودم . پنج شنبه هم تولد سارینا بود که قرار شده بود منو و تو بریم خونه مامانی و از اونجا بریم تولد ولی تو همچنان تبت بالا بود و  تصمیم گرفتم قبل اینکه بریم تولد ببرمت دکتر متاسفانه دکتر خودت پنج شنبه ها نیست و بردمت یه دکتر دیگه که معاینه شدی و بهت دارو داد . اومدیم خونه داروهاتو دادم و حاضر شدیم رفتیم خونه مامانم . بعدشم باهم رفتیم خونه خاله تولد سارینا 

حالا بریم سراغ عکس ها 

قربون پسر نازم برم که حالت خوب نبود و همش اونجا بی حال بودی و همه ناراحت بودن که چرا مثل همیشه شیطنت نمیکنی 

اینم عکس های تولد سارینا که یه تولد خودمونی گرفته بودن 

 

همه میخواستن یه جوری حالت خوب کنن و ولی تو خیلی بی حال بودی عروسکم 

 

 

الهی که من برات بمیرم که هیچی از تولد نفهمیدی غمگین

 

 

 

وقتی سارینا شمع ها رو فوت کرد تو گریه کردی و خواستی تو هم فوت کنی 

اون ماشینی هم که دستت هست همون پنج شنبه وقتی از دکتر برگشتیم برات خریدم تا حالت زودتر خوب بشه آخه خیلی عشق ماشین داری هرچند از این مدل ماشین قبلا نارنجی شو برات خریده بودم ولی خراب شده .

 

 

 

تولدت مبارک سارینا جووووووووووونبوسمحبت

 

کیک تولد سارینا خانم 

 

ژله خوشمزه چشمک

 

اینم میز عصرونه که الته هنوز کامل نبود من عکس گرفتم 

پسرک بی حال من در حال ساندویچ خوردنغمگین

 

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان امیرعطا
5 اسفند 93 1:30
ایییجونم نیگاش کن.... عزیزم الهی زودی خوب شی. تولد دختر خالتم مبارک عسیسم.
مامان منیر
پاسخ
مرسی قربونت برم
مامان زینب
5 اسفند 93 4:33
قربونت برممممممم منیر جون ببخش آدرس وبت و نداشتم اینقدر اعصابم خورد بود هیچکدوم از وب های بچه ها رو سیو نکردم... خوشحالم که دوباره عکس های زیباتون و میبینم... ایشالاااااا همیشه سلامت باشین... امیرعلی گلممممممممم و ببوسش محکم... بی زحمت اگه شمارمو داری ی پی ام یا اس بده شمارتو گم کردم... بووووووووووووووس 💋 💋
مامان منیر
پاسخ
سلام زینب جون اره عزیزم شمارتو دارم چشم حتما .شما هم شاد و سلامت باشید پسرگلت و ببوس
مامان سپیده
6 اسفند 93 16:36
سلام امیرعلی جونم چرا مریض شدی خاله؟! ایشالاهمیشه سلامت باشی و حسابی شیطونی بکنی عزیز دلم .... تولد سارینا جون هم مبارک
مامان منیر
پاسخ
مرسی عزیزم شما هم همیشه شاد و سلامت باشید
پرستو
11 اسفند 93 17:06
سلام عزیزم ماشالله چقدر پسرت نازه.منم تازه وبلاگ زدم ومیخوام در اینده انشالله حسابی از بچم عکس بذارم.اخه تازه سثط کردم و چند ماه دیگه اقدام میکنم.1سوال هم دارم اینکه وقتی برام نظر میزارن چه جوری براشون پاسخ بزارم؟ممنون
مامان منیر
پاسخ
سلام مرسی عزیزم نظر لطفته . ایشالا که بزودی شما هم صاحب نی نی میشی و عکساشو میذاری
مریم مامان آیدین
28 اسفند 93 18:36
گر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد پس نوروزتان مبارک که سالتان را سرشار از عشق کند . . . پیام نوروز این است دوست داشته باشید و زندگی کنید ، زمان همیشه از آن شما نیست
مامان منیر
پاسخ
عید شما هم مبارک
بابا و مامان آروین کوچولو
1 فروردین 94 21:38
اولین روز فروردین بخیر ... از صمیم قلبم خواهان آنم که ضربان قلبتان به لبخند های مکرر تکرار شود و هر آنچه به دل آرزویش را دارید بی بهانه ای از آن شما باشد دعایتان می کنم به خیر نگاهتان می کنم به پاکی یادتان می کنم به خوبی هرجا هستید بهترین ها را برایتان آرزو دارم لحظه هایتان بهاری لباتون خندون دلتون شاد روز و شب هاتون پر از شادی و آرامش و خوبی و سلامتی سال نو مبارک
مامان منیر
پاسخ
سلام دوست عزیزم سال نو شما هم مبارک یاشه ایشالا در کنار خانواده عزیزت سال خوب و توام با خوشی و سلامتی داشته باشید ارمین عزیز و ببوس.
کوثر
18 فروردین 94 19:20
سلام خاله جون وبتون خوشجله.امیدوارم همیشه موفق باشید .بآرزوی سالی پراز خیر وبرکت واسه شما وکوشولوتون.
مامان منیر
پاسخ
سلاح. مرسی عزیزم همچنین برای شما