روزهای تابستونی
سلام به پسر ناز و شیرین زبونم
عزیزکم خیلی وقته حسش نبود بیام وبلاگتو آپدیت کنم البته خیلی دوست دارم زود به زود بیام وبت ولی خوب یا فرصت نمیشه یا حسش نیست واقعا . البته اینستاگرامت فعاله و اونجا کم و بیش عکساتو میذارم .
جونم برات بگه که ماشالا خیلی شیرین تر شدی و بلبل زبون . روزا با هم میگذرونیم . خیلی خوشحالم که تورو دارم ... خیلی بهم وایسته هستیم و اینروزا همش منو بغل میکنی و میبوسی . یه وقتا دیگه واقعا کلافه میشم آخه میچسبی بهم و هی بوس بوس .......... ولی خوب بدون که بی نهایت دوست دارم کلوچه خوشمزه من .... روزا تابستونا سعی میکردم بیشتر ببرمت پارک . توهم حسابی خوشحال بودی از این پارک رفتنا .حالا بریم سراغ عکس های پسر شیرینم ... خیلی عقب هستم و عکساتو خیلی زیاده ... واسه همین یه گلچینی از عکساتو میذارم
این عکس مربوط میشه به شب نیمه شعبان که سه تایی رفتیم و یه دوری زدیم توی یکی از کوچه ها یه حوضچه گذاشته بودن و فواره و اینا خیلی قشنگ بود ولی نشد از همه جاش عکس بگیرم
شام سالگرد ازدواجمون
ژله نوشابه با کف و یخ درست کرده بودم وای که چقدر خندیدم از دست بابا که فکر کرده بود نوشابست ...
اینم شیرینی که بابا زحمت کشیده بود
پسرک مامان عاشق باقالی مثل مامان .....
الهی من فدات بشم اینجا به سفارش عسلم کیک خونگی درست کردم .. شما اینجا قهر کردی چون بقیه دنت و که کیک و باهاش تزیین کردم میخواستی بخوری منم گفتم اول عکس بعد دنت که با من قهرکردی و تو دوربین نگاه نمی کردی تا عکستو بندازم..
منم دلم نیومد و زودی دادمش بهت .
شبا گاهی اوقات میرفتیم پشت بوم ....
تولد کیانا جون . نوه دایی بابا
اولین تجربه مترو سواری گلمم.
23 تیر پسرعموجون بدنیا اومد. محمد پارسا عزیز
اینم گلی که واسشون گرفتیم
22 تیر هم نی نی عمه جون بدنیا اومد . امیر عباس عزیز
یه شب عالی با عزیزای دلم فرحزاد
دوچرخه سواری تو پارکینگ
امیرعلی به دنبال مورچه . میگیریشون سوار صندوق میکنی
این دسته گل هم بابایی برامون گرفته ..