یازده ماهگیت مبارک
پسر عزیزم امروز 10 ماهت پر شد و وارد یازده ماهگی شدی .
یازده ماهگیت مبارک زندگی مامان
خیلی خیلی شیطون شدی و من و بابات دلمون واست ضعف میره . کارایی که انجام میدی . بهت میگم دست بزن دست میزنی میگم نانای کن دستاتو و خودتو تکون میدی. وقتی صدای آهنگ میشنوی دست میزنی عاشق بیرون رفتنی و یه موقع هایی میری دم در خونه وایمیستی گریه میکنی یعنی منو ببر بیرون . تا بابات حاضر میشه بره بیرون دنبالش گریه میکنی . کلماتی که میگی دد . گگ . به به . بابا. خیلی حرفه ای دستتو میگیری به مبل و میز و دیوار راه میری ولی هنوز نمیتونی بدون کمک بایستی.
همش دنبال من میای تو آشپزخونه . یاد گرفتی در کابینت ها رو باز میکنی و کلی ذوق میکنی .
وقتی لباسشویی روشن میکنم میری جلو لباسشویی وایمیستی . وقتی لباسا میچرخه ذوق میکنی و جیغ میزنی .
15 فروردین تولد بابا حسن مهربون بود . بابا 29 سالش تموم شد وارد 30 سال شد .
منم برای شام مامانی اینارو گفتم اومدن بالا خلاصه که یه تولد کوچولو واسه همسر مهربونم گرفتم . شب خیلی خوبی بود و حسابی بهمون خوش گذشت . تو هم خیلی خیلی پسر آرومی بودی و منو اذیت نکردی .
پسر نازم بسلامتی چهارمین دندونت از بالا راست هم نیش زد . مبارکت باشه کوجولوی مهربونم