خونه مامانی
سلام امیرعلی جووونم
اومدم که از چند روز تعطیلی هفته پیش بگم سه شنیه 28 صفر از صبح رفتیم خونه مامانم البته بابا مارو گذاشت اونجا خودش رفت هةت. خاله سمیه اینا و دایی اونجا بودن خاله داشت حلوای نذری میپخت ببره سفره پخش کنه اون روز تو کلی با سارینا بازی کردی خیلییییییییییییی دوسش داری و همش دنبال اونی هرجا میره زودی میری پیشش . کلی از اسکوتر سارینا خوشت اومده بود همش میگفتی وایسم روش و منم هلت بدم . ظهر که شد خاله معصوم هم اومد اونجا تو هم که عاشق مهمونی هستی و مدام در جنب و جوش ظهر هم بابا از هیةت اومد و تا ساعت 7 اونجا بودیم بعد اومدیم خونه
چهارشنبه هم اداره بابا تعطیل بود و دوباره از صبح رفتیم خونه مامانم . مامان یه سوپ خیلییی خوشمزه درست کرده بود و ماکه از راه رسیدیم برامون ریخت و تو هم کلی خوشت اومده بود و زیاد خوردی . تا ساعت 5 اونجا بودیم و یه سر رفیتم مولوی برای خرید قابلمه مسی خیلی وقت بود تصمیم داشتیم بگیریم بابا هم زحمت کشید و 2تا قابلمه مسی اونشب خرید .
اینجا آماده شدی بریم خونه مامانم این کلاه خیلی خوشگل هم مامانی زحمت کشیده برات بافته این دومین کلاهی که برات بافته واقعا مامانی خیلی هنرمنده و داره کلی چیزهای قشنگ برات میبافه منم در حال آموزش بافتنی هستم و کلی تمرین کردم ولی با وجود وروجک شیطونی مثل تو نمیشه نشت سرش و چیزی را به سرانجام رسوند
عزیزم هنوز از راه نرسیده رفته سراغ جارو و طی
این شلوار رو هم مامانی مهربون برات بافته
عزیزدلم 2 تادیگه از مروادید های خوشلت در اومد الان 14 تا دندون داری . گوش شیطون کر یه چند روزی شبا راحت میخوابی و خبری از اون جیغ های شبانه ( به خاطر دندونات) نیست
پسرنازم عاشق توپ بازی و ماشین بازی
کارتون باب اسفنجب رو خیلییییییییی دوست داری همه حرفای مارو متوجه میشی قربونت بشم که انقدر شیرین شدی