سرماخوردگی
شب قبل از اینکه قرار بود بریم خونه خاله معصوم تو خیلی بی تابی میکردی معلوم هم نبود چته بالاخره شب خوابیدی و نزدیک صبح ساعت ٥ صبح که بیدار شده بودی دیدم بدنت داغ داغ شده . خیلی ترسیده بودم . باباتو بیدارکردم . اول از همه لباساتو کم کردیم گفتیم شاید به خاطر اینه که خونه گرم بوده بدنت داغ شده . خودت سرحال بودی ولی داغ داغ بودی . باباحسن گفت که شیاف بیارم برات بذاریم . شیاف رو زدیم و سریع تبت اومد پایین . بعدش هم بهت استامینوفن دادیم که بعدش وقتی به دکتر گفتیم گفت اشتباه کردید و نباید هردو رو همزمان باهم استفاده میکردید. خداروشکر تبت پایین اومد. تا ٨.٣٠ صبح راحت خوابیدی. صبح بابا زنگ زد که از دکترت برات وقت بگیره گفت که امروز خیلی شل...
نویسنده :
مامان منیر
19:23