امیرعلی نازمامیرعلی نازم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

بدون عنوان

مگر نه این که مادربودن یک شغل تمام وقت است... مگرنه اینکه مادرها هرگز به مرخصی نمی روند.... استعفا نمی دهند و بازنشسته نمی شوند؟... مادربودن مثل یک جاده یک طرفه است ... یک طرفه و بی انتها ... ...
30 مهر 1392

مادر

 وقتی مریض میشدی پزشک ازت میپرسید مریضیت چیه ؟؟؟؟؟؟ منتظر مادرت میشی .... وهمیشه جواب دادن رو به اون میسپاری..... چرا که میدونی مادرت همون حسی رو داره که تو داری...... حتی از خودت بیشتر درد رو احساس میکنه !!!!!!!!!!!! ...
23 مهر 1392

هورااااااااااااااااااا 17 ماهه شدی

عروسک مامان سلام 17 ماهگیت مبارک عمرم پسر خوبم امروز 22 مهر شانزده ماهگیت پر شد و وارد هفدهمین ماه زندگیت شدی اینم اولین مداد رنگی و دفتر نقاشی واسه پسر خوشگلم که بابا واست خرید     سی دی حسنی نگو  یه دسته گلت رو خیلی دوست داشتی و همش میرفتی DVD روشن میکردی و روزی چندبار میدیدی دیگه خیلی تکراری شده بود . اینارو تازه برات گرفتم عزیزم   ...
22 مهر 1392

کادو عزیزدلم

خوشگلم سلام م م م م از یکشنبه هفته پیش یه کوچولو سرماخورده بودی و آبریزش داشتی عزیزم خوب شده بودی ولی نمیدونم چرا دوباره آبریزشت از پنج شنبه شدید شد البته این چند روز هم هوا یهو  سرد شد و بی تاثیر نیست این چند روز مدام تو خونه برات بخور روشن کردم ایشاا... زودی خوب بشی عزیزم  . به مناسبت روز کودک من و بابا برات کادو خوشگل گرفتیم که تو مریض شدی و فرصت نشد بیام عکسشو بذارم که الان برات میذارم  یه کامیون خوشگل . رنگ انگشتی . پازل ناقابله ....... این هم از طرف مامانی و بابایی محمود دیروز جمعه از صبح رفتیم خونه مامانم همه اونجا جمع بودن تا ساعت 7 اونجا بودیم بعدش هم رفتیم خونه مادربزرگ بابا حسن .   ...
20 مهر 1392

شیطونک مامان

پسرک عزیزم سلام م م م م م م سه شنبه بابا رفت ماموریت اصفهان و من و تو یه چند روزی تنها میشیم البته در طول روز میریم پایین خونه مامانی و برای خواب میایم بالا   عزیزدلم برای اولین بار داره بلال میخوره          قربونت بره مامان این مدل جدید شیطنتت هست که لبه مبل راه میری . دقیقا میای وایمیستی لبه مبل و میخوای بیای پایین اینم یه مدل تلویریون نگاه کردنه دیگه    این عکسا مال امشب بود که بعد از کلی شیطنت تازه ساعت 1 رضایت دادی و خوابیدی ...
10 مهر 1392

بدون عنوان

امیــرعـــلی عزیـــزم ســــــــــــــــــــــلام م م م م م م م م م م م م م این روزا انقدر ناز و شیرین شدی که برات نمیتونم توصیف کنم . هرروز یه کار جدید یاد میگیری و شیرین کاری میکنی . یه موقع هایی نه همیشه بهم میگی مامان انقدر شیرین میگی که آدم دوست داره بچلونتتت. هنوز برات غذای جداگانه درست میکنم البته از غذای سفره هم میخوری . سوپ خیلی دوست داری هیج وقت بهش نه نمیگی . یه چند وقتی میشه یاد گرفتی با نی  آبمیوه بخوری. میخوای بگی نی نی میگی نی . به جوجو میگی جی . کلا با زبون خودت زیاد صحبت میکنی ولی من خیلی هاشو متوجه نمیشم  . موقع غذا خوردن که میشه قاشق و از من میگیری و دوست داری خودت غذا بخوری  . بهت میگم بیا محکم بغل...
8 مهر 1392

عزیزم 16 ماهگیت مبارک

ســــلام م م م م  به بهتـــــرینم .   یکماه دیگه گذشت و پسرناز مامان یکماه بزرگتر شد . بسلامتی 15 ماهگیت تموم شد و وارد 16 ماهگی شدی گلم .فعلا که 8 تا دندون داری و بااینکه لثه هات خیلی متورم شده و داره اذیتت میکنه فعلا خبری از دندون جدید نیست .یه سی دی حسنی نگو یه دسته گل داری که همیشه تو دی وی دی هست و انگار بهش علاقه داری که روزی 20 بار میری دکمشو میزنی و روشنش میکنی و باشوق و ذوق تا از اول تا آخرش نگاه میکنی . اصلا هم برات تکراری نیست . یاد گرفتی لبخـــند میـــزنی خــــیلی خوشــــگل . به این عروسکت خیلی علاقه پیدا کردی و حسابی باهاش بازی میکنی       اینجا تازه از خواب بیدار شدی و ...
22 شهريور 1392