امیرعلی نازمامیرعلی نازم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

بدون عنوان

امیــرعـــلی عزیـــزم ســــــــــــــــــــــلام م م م م م م م م م م م م م این روزا انقدر ناز و شیرین شدی که برات نمیتونم توصیف کنم . هرروز یه کار جدید یاد میگیری و شیرین کاری میکنی . یه موقع هایی نه همیشه بهم میگی مامان انقدر شیرین میگی که آدم دوست داره بچلونتتت. هنوز برات غذای جداگانه درست میکنم البته از غذای سفره هم میخوری . سوپ خیلی دوست داری هیج وقت بهش نه نمیگی . یه چند وقتی میشه یاد گرفتی با نی  آبمیوه بخوری. میخوای بگی نی نی میگی نی . به جوجو میگی جی . کلا با زبون خودت زیاد صحبت میکنی ولی من خیلی هاشو متوجه نمیشم  . موقع غذا خوردن که میشه قاشق و از من میگیری و دوست داری خودت غذا بخوری  . بهت میگم بیا محکم بغل...
8 مهر 1392

عزیزم 16 ماهگیت مبارک

ســــلام م م م م  به بهتـــــرینم .   یکماه دیگه گذشت و پسرناز مامان یکماه بزرگتر شد . بسلامتی 15 ماهگیت تموم شد و وارد 16 ماهگی شدی گلم .فعلا که 8 تا دندون داری و بااینکه لثه هات خیلی متورم شده و داره اذیتت میکنه فعلا خبری از دندون جدید نیست .یه سی دی حسنی نگو یه دسته گل داری که همیشه تو دی وی دی هست و انگار بهش علاقه داری که روزی 20 بار میری دکمشو میزنی و روشنش میکنی و باشوق و ذوق تا از اول تا آخرش نگاه میکنی . اصلا هم برات تکراری نیست . یاد گرفتی لبخـــند میـــزنی خــــیلی خوشــــگل . به این عروسکت خیلی علاقه پیدا کردی و حسابی باهاش بازی میکنی       اینجا تازه از خواب بیدار شدی و ...
22 شهريور 1392

15 ماهگیت مبارک عمرم م م م م م

پسرگلم بسلامتی 14 ماهت کامل شد و وارد 15 ماه زندگیت شدی .امیرعلی عزیزم از ثانیه به ثانیه بودن باتو داریم لذت میبریم و بزرگ شدنت رو به چشم میبینیم و چقدر لذت داره داشتن پسری مثل تو .روزی هزار بار خدارو شکر میکنیم به خاطر دادن تو فرشته ناز خدایا ازت ممنونم . عشقم تو قشنگترین و بهترین هدیه خداوند به ماهستی  . دوست داریمممممم با تمام وجود   روز به روز داری یزرگ تر و شیرین تر میشی شیرین مثل عسل . امیرعلی جونمممممم خیلی نازشدی و دلم میخواد فقط بچلونمت . عزیزکم ٨ تا مروارید خوشگل داری .هرچی بهت میگم کاملا متوجه میشی . دوست داری از صبح تا شب باهات بازی کنم .از صبح که بیدارمیشی کارتون های شبکه پویا رو نگاه میکنی و خیلی دوست ...
29 مرداد 1392

رفتن به دنیای بازی

امیرعلی عزیزم جمعه 25 مرداد برای اولین بار در سن 14 ماهگی رفتیم دنیای بازی . از اینکه اولین بار وارد یه همچین جای شلوغی شده بودی حسابی  ذوق کرده بودی و وقتی گذاشتیمت زمین باخوشحالی به این طرف و اون طرف میدویدی. از دیدن بچه ها ذوق زده بودی و هربچه ای که میدیدی میرفتی کنارش و بهش میخندیدی و بازبون خودت باهاشون حرف میزدی .   واسه خودت تند تند میرفتی و نمیذاشتی دستتو بگیرم . یکی دوبار هم خوردی زمین عزیزممممممم   چهار پنج تا که مناسب سن تو بود سوار شدی . چون برای بار اول بود فکرمیکردم بترسی و گریه کنی ولی خیلی خیلی خوشت اومده بود همش میخندیدی و به زور پیادت میکردیم       &n...
29 مرداد 1392

مســـــافـــرت همـــــدان

چهارشنبه 9 مرداد ساعت یه ربع شش صبح  آماده حرکت شدیم به سمت همدان تو خواب  بودی اما به محض اینکه گذاشتمت رو صندلی ماشین بیدار شدی و حسابی ذوق کرده بودی  که داری میری گردش .توراه بیشترش رو خوابیدی اونجا هم که رسیدیم رفتیم خونه ســــمیراجون خواهرزاده عزیزم . در کل تو اون سه روز اخلاقت خیلی تغییر کرده بود و بد قلق شده بودیالبته خارش لثه هات هم اضافه شده بود و  همش جیغ میزدی بیرون هم که میرفتیم انقدر داد و بیداد و بهونه گیری میکردی که مجبور میشدیم زودی برگردیم خونه . در کل پسر خوبی نبودی و حسابی من و بابا رو اذیت کردی بقیه ماجرا هم به روایت تصویر    اینجا داری پفک میخوری متاسفانه پفک خیلی خیلی دوست دار...
14 مرداد 1392

بدون عنوان

    شبهای قدر امد وتقدیر وسرنوشت سرخوش دلی که به بنامش خطی نوشت سالی گذشت! مرکب عمرم کجارود؟ دوزخ مکان ومقصد من گشته یابهشت؟ به امید برآورده شدن حاجات التماس دعا ...
7 مرداد 1392