احوالات 20 ماهگی فرشته کوچولو
پســـــر نازم ســــــلام م م م م م
این روزا ماشاا... خیلــــــــــــــی شیطون شدی و منم کلا در اختیار جنابعالی خیلی وقت بودم میخواستم بیام وبت آپدیت کنم ولی فرصت پیش نمیومد قربون پسرنازم برم خیلی شیطون بلا و خوردنی شدی نفسم یه چند روزی میشه که خیلی بدقلق شدی و اصلا تنهایی بازی نمیکنی نمیذاری به کارام برسم تا میرم توی آشپرخونه میای و منو میکشی میگی بیا پیشم اگر هم نیام جیغ میزنی خیلی آروم بودی و نمیدونم چرا انقدر چند روزیه جیغ میزنی و بی قراری میکنی البته دندونات هم اذیتت میکنن و هم میخوای حرف بزنی و نمیتـــونی واسه هــین جیغ میزنی عزیزم اقتضای سنت هســــــــت میدونم ولی من از جیغ زدنات نه عصبی میشم نه ناراحت دلم برای خودت میسوزه که گلوت درد میگیره و اذیت میشه ( البته یه سری آدم های بی اعصاب و عقده ای هم هستن که جیغ زدنات و به روی آدم میارن ......)
عزیز دلم امروز بابا رفت ماموریت و ما یه چند روزی ( تا شنبه )تنها شدیم خیلی سخته اصلا دوست ندارم یک روز هم بدون اون بگذره وقتی بابا نیست خیلی دلم میگیره انگار هیچکی ندارم البته تو پیشم هستی خیلی خوشحالم وگرنه اصلا برام دوری ازش قابل تحمل نبود تو و بابا تنها دلخوشی من تو این دنیا هستید
عزیز دلم بگم از جریانی که این 15 روز درگیرش بودم
18 دی بود عزیزم که بیرون روی گرفتی و یه دو روزی خیلی شدید بود طوری که من تو این 2 روز به خاطر سوختگی شدیدی که داشتی و هر 5 دقیقه اسهال میرفتی نمیتونستم پوشکت کنم خیلی روزای سختی بود حتی آب هم میخوردی بعدش ......
خلاصه که بعد دوروز خداروشکر خوب شدی منم به خاطر سوختگی پوشکت نکردم . برام جالب بود که هر موقه جیش داشتی بدو بدو میومدی میگفنی اییشش (جیش) منم که حسابی ذوق کرده گفتم حالا که خودت آمادگی لازم رو داری و جیشت رو میگی از پوشکت بگیرمت روزای اول خیلی خنده دار شده بود خوشت اومده بود بری دستشویی 5 دقیقه یکبار میومدی میگفتی اییشش منم سریع سمت دستشویی و .....
روزای اول خیلی خوب بود و البته یه موقع هایی هم تو شلوارت جیش میکردی و بعدش میگفتی
خلاصه که هرچه بیشتر پیش میرفتم پسری ما کمتر جیشش میگفت و تو شلوار .....
منم دیگه کم کم داشتم ناامید میشدم بابا برات از این قصری هاگرفت گفتیم شاید کارمون راحتر بشه ولی اصلا حتی یکبار هم روش نشستی و میگفتی نی نی روش بشینه جیش کنه . بعد دست به کار شدم دستشویی برات تزیین کردم و یه سری هم برچسب برات گرفتم از ذوق برچسب ها وقتی جیش هم نداشتی الکی میگفتی اییشش و من و میکشوندی تو دستشویی در کل خوب بود ولی به نظرم زود شروع کردم آخه با اینکه هر نیم ساعت یکبار میبردمت ولی بازم تو این فواصل تو شلوار جیش میکردی و هنوز اونجور مه باید روی ادرار کردنت کنترل نداری واسه پی پی کردنت که هنوز نتونستم بهت آموزش بدم خلاصه دیگه کم کم به این نتیجه رسیدم یه مدت بذارم به حال خودت باشی و دوباره شروع کردم به پوشک کردنت . عزیزم حالا هم که پوشک میشی هر چند ساعت دستتو میگیری به پوشکت میگی اییشش و زوری میگی پوشکم باز کن بریم تو دستشویی جیش کنم . واقعا من موندم از دست تو وروجک خودم خلاصه که تصمیم گرفتم هر موقع آمادگی بیشتری پیدا کردی از پوشک بگیرمت اینجوری نه تو اذیت میشی نه من
عزیزم این روزا اصلا نه میتونم وقتی بیدار هستی لب تاپ روشن کنم نه دیگه حتی یه لحظه سراغ گوشیم نمیدونم چرا انقدر جدیدا رو گوشیم حساس شدی تا من میگیرم دستم ازم با گریه میگیریش البته رو تلفن خونه هم همینطور هرکی زنگ میزنه البته بیشتر وقتایی که بابا زنگ میزنه ازم میگیری و مثلا خودت میخوای صحبت کنی یه سلام ( الامممم ) میدی و دیگه هیجی نمیگی و فقط گوش میکنی
خونه مامان
عزیزم من اینجا دارم تو آشپزخونه واسه پسری غذا درست میکنم توام اومدی اسباب بازی آوردی که پیش من باشی و بازی کنی
عزیزم برای اولین ببار بود برات تو این لیوان آب پرتقال ریختم انقدر ذوق کردی که برخلاف همیشه که خودم بهت ابمیوتو میدم بخوری خودت تا تهش خوردی حتی دوست نداشتی اون پرتقال لبه لیوان و بردارم
همچنان پسرم سه چرخشو خیلی دوست داره
پسرک حاضر شده بره خونه خاله زهرا